«فرورتیش» دومین شاه ماد بود و پدرش «دیاکو» نام داشت. فرورتیش توانست همه قبایل مادها را متحد و به یک کشور تبدیل کند. از شواهد تاریخی پیداست که پس از مرگ دیاکو، پسرش رهبری قبایل مادها را برعهده گرفت.
هووخشتره هنگامی به قدرت رسید که کشور در وضعیت نامناسبی قرار داشت و از هر سو در محاصره قبایل بربر کوچنشین قرار داشت، به همین خاطر ابتدا به ساماندهی مجدد ارتش ماد پرداخت. هرودوت در این زمینه مینویسد: او برای اولین بار مردمان آسیایی تابع خود را به قسمتهای نظامی تقسیم کرد و نخستین بار مقررات جنگی برقرار کرد که هر نیزهدار و کماندار و سوار جدا باشد.
رشک یا ارسس یازدهمین پادشاه هخامنشی است. پدر و مادر اردشیر چهارم آتوسا و اردشیر سوم بودند، وی پسر آخر اردشیر سوم بوده است. زمانی که ارشک به سلطنت میرسد بسیار جوان بوده است. او یک خواهر تنی به نام پروشات داشته است که بعدها با اسکندر مقدونی ازدواج میکند. همچنین از یکی از برادران ناتنی او به نام بیسدانس در منابع یونانی صحبت میشود.
دیاکو قاضی یک روستا بود که به خاطر دادگریاش در سال ۷۰۱ پیش از میلاد از سوی هفت طایفه ماد بهعنوان رهبر برگزیده شد و توانست این هفت طایفه قوم ماد را با هم متحد کند. او پس از هفت سال رهبری در میان این هفت طایفه، از سوی مادها بهعنوان پادشاه برگزیده شد و تا سال ۶۵۶ پیش از میلاد مسیح بر همه طایفههای ماد فرمانروایی کرد.
اردشیر سوم دهمین شاهنشاه هخامنشی بود که از سال ۳۵۸ تا ۳۳۸ پیش از میلاد بمدت ۲۰ سال بر ایران پادشاهی کرد. سلطنت اردشیر سوم، تماماً صرف خوابانیدن شورشها، در ممالک تابعه شد.
یونانیان به اردشیر دوم لقب «منمون» به معنای (با حافظه) دادهاند و معتقد بودند که اردشیر از حافظه بسیار قویی برخوردار است، اما برخی دیگر گفتهاند این لقب از آن جهت بوده که وی یادآور نام پدر بزرگش (اردشیر یکم) بوده است.
داریوش دوم در مدت پادشاهی خود به روشنی نشان داد که هیچ شباهتی با همنام بزرگش داریوش کبیر ندارد، عدم پایبندی به قولهایی که به مقلوبین میداد و در پیش گرفتن سیاستهای خشونتآمیز با درباریان و بزرگان، شاید ناشی از هراس و بیاعتمادی بود که او از محیط دربار داشت، درباری که زمام آن در دست زنان و خواجه سرایان بود.
داریوش بهعنوان چهره مورد اعتماد کمبوجیه در سن ۲۸ سالگی در همان سال ۵۲۲ پیش از میلاد فرمانده رسته نیزهداران هخامنشان در مصر شد. داریوش در همین سال به تخت شاهی نشست و گئومات مغ را دستگیر کرد و او را کشت.
کوروش در ابتدا پادشاه انشان (بخشی از فارس) بود، اما با هوش سیاسی، فرماندهی نظامی و حمایت مردم، توانست حکومت مادها، لیدیها، بابلیها و دیگر قدرتهای آن زمان را شکست دهد و اولین شاهنشاهی جهان به سبک فدرال و انسانی را ایجاد کند.
کمبوجیه (Cambyses)، فرزند کوروش بزرگ و کاساندان، در خانوادهای با نفوذ و سلطنتی به دنیا آمد. پدر بزرگ او، کمبوجیه یکم، پادشاه انشان و یکی از بنیانگذاران پایههای قدرت هخامنشیان بود و نام کمبوجیه از پدربزرگش گرفته شده است.
اردوان پنجم واپسین شاهنشاه اشکانی در میانه ۲۱۳ تا ۲۲۴ میلادی بود. پس از شکست اردوان پنجم در نبرد هرمزدگان، دولت اشکانی از بین رفت و جای خود را به دودمان ساسانی داد.
اشک بیست و هشتم ملقب به بلاش پنجم به همراه برادرش اردوان پنجم، فرزندان بلاش چهارم بودند. پس از مرگ بلاش چهارم هر دو پسر مدعی تصاحب تاج و تخت شدند. گفته میشود اردوان پنجم در غرب ایران حکومت میکرده و برادرش بلاش پنجم همزمان با او در نواحی شرقی ایران به سلطنت روی آورده بود.
بلاش چهارم پسر مهرداد پنجم بود که از سال ۱۲۹ تا ۱۴۰ میلادی با پادشاه اشکانی بلاش سوم برای تاج و تخت مبارزه کرده بود. بلاش چهارم در سال ۱۴۷ میلادی کودتا کرد و جانشین بلاش سوم شد که این نشاندهنده استقرار شاخه جدیدی از سلسله اشکانیان بر تاج و تخت اشکانی بود.
یکی از کارشناسان گفت: نام فرد را خاطرم نیست. اما تیمهای ترور سازمان دو نفره بودند. قطعاً یکی از آنها کشته شد، اما نفر دوم توانست از مرز رد شود و فرار کند.
یکی دیگر از فرمانروایان خاندان اشکانی، خسرو بود. او به مدت بیست و دو سال حکومت کرد. وی را برادر پاکور دوم دانستهاند. با اینکه پاکور دارای دو فرزند پسر بود، مجلس مهستان، خسرو را به پادشاهی برگزید.
بلاش یکم یا وَلَگش یکم (اشک بیست و دوم) بیست و دومین شاه ایران از خاندان اشکانی است. او در سال ۵۱ میلادی پس از مرگ پدرش ونن دوم بر تخت شاهی نشست و تا سال ۷۸ میلادی سلطنت کرد.
گودرز دوم (اشک بیستم) بیستمین شاه ایران از سلسله اشکانی است. این شاه از خاندان اصلی اشکانی نبود، بلکه پسر گیو پادشاه گرگان بود که خویشاوند و وابسته به خاندان اشکانی میشد.