
اقتصاد۲۴- هدی کاشانیان: ایشتوویگو (به انگلیسی: Astyages، به یونانی: Ἀστυάγης) آخرین پادشاه پادشاهی ماد و فرزند هووخشتره بود. او از حدود سال ۵۸۵ تا ۵۵۰ پیش از میلاد سلطنت کرد و پس از شکست از کوروش بزرگ، امپراتوری ماد پایان یافت و دورهی هخامنشیان آغاز شد.
ایشتوویگو پسر هووخشتره (پادشاه مقتدر ماد) و نوهی فرورتیش بود. او در دربار سلطنتی ماد به دنیا آمد و از کودکی با سیاست و قدرت آشنا شد. ایشتوویگو پس از مرگ پدرش هووخشتره به حکومت ماد رسید. ایشتوویگو پدر ماندانا و آمیتیس بود. ماندانا با کمبوجیه یکم ازدواج کرد که حاصل این ازدواج تولد کوروش دوم یا کوروش بزرگ بود. ماد در آن زمان، یکی از نیرومندترین قدرتهای خاور نزدیک بود و حتی با بابل و لیدیه همپیمان شده بود.
علاوه بر ازدواج خود آستیاگ با دختر فرمانروای لیدیه، ماندانا و آمیتیس دو دختر آستیاگ نیز ازدواجهای سیاسی داشتند. بر اساس منابع کلاسیک یونانی ماندانا با کمبوجیه یکم حاکم پارس ازدواج کرد. از این ازدواج در منابع کلاسیک تعبیرهای متفاوتی شده از جمله تلاش برای برقراری یک رابطه مستقیم بین مادها و پارسها. تعبیر دیگر از این ازدواج این بود که بر اساس خواب آستیاگ پسر ماندانا تبدیل به خطری برای خود آستیاگ میشد و آستیاگ برای رفع این خطر ماندانا را به عقد کمبوجیه یکم پارسی درآورد که از دید آستیاگ از لحاظ اجتماعی در رده پایینتری قرار داشت و خطری از سوی او پادشاهیاش را تهدید نمیکرد.
ایشتوویگو پس از پدرش هوخشتره و به دنبال جنگ پنج ساله میان ماد و لیدی به تخت شاهی ماد نشست. او متحد برادر زنش «کرزوس» پادشاه لیدی (ایشتوویگو با آریانا خواهر کروزوس ازدواج کرد) و شوهر خواهرش «بخت النصر» پادشاه بابل (که با آمیتیس خواهر ایشتوویگو ازدواج کرد و پادشاه بابل باغهای معلق بابل را برای وی ساخت) بود.
بیشتر بخوانید: ارغون خان کیست؟/ همه چیز درباره یکی از پرتلاطمترین دورههای ایلخانیان
حکومت ایشتوویگو به خاطر ثبات و پیشرفت آیین مزدیسنا در دوره وی مورد توجه قرار گرفته شده است. این در حالی است که که کرزوس (کروسئوس پادشاه لیدی) در غرب مواجه با رشد عقاید سکولار بود و نبوکدنزر (نبوکد نصر) در حال تبدیل کردن بابل به بزرگترین شهر جهان بود.
براساس روایت هرودوت، ایشتوویگو شبی خواب دید که از شکم دخترش، ماندانا، تاکهایی میروید که سراسر آسیا را در بر خواهد گرفت. جادوگران دربار خواب را اینگونه تعبیر کردند که نوهاش او را سرنگون خواهد کرد. او که نگران از دست دادن قدرتش بود، دستور داد کوروش نوزاد را پس از تولد بکشند. ولی هارپاگ، یکی از درباریان وفادار، کودک را به یک چوپان سپرد تا او را مخفیانه بزرگ کند.
جلال خالقی مطلق در مقالهای این فرضیه را مطرح کرده که کیخسرو در شاهنامه همان کوروش و آستیاگ همان افراسیاب است. بر طبق داستان شاهنامه، پس از آنکه به دستور افراسیاب، سیاوش در توران کشته میشود، همسر سیاوش، فرنگیس و دختر افراسیاب، پسری میزاید که کیخسرو نامیده میشود. به علت پیشگوییهایی که در مورد کیخسرو شده بود، افراسیاب قصد میکند تا کودک را از بین ببرد ولی سرانجام از این کار منصرف میشود به این شرط که پیران کودک را به چوپانان سپرده و در نزد آنان رشد کند و از نژاد و خاندان خود آگاه نگردد.
پس از آنکه کودک هفت ساله شد به نزد افراسیاب برده میشود. کیخسرو که پیشتر از قصد افراسیاب برای کشتنش آگاه گردیده بود به توصیه پیران در پیشگاه افراسیاب، دیوانگی پیشه کرد و از مرگ نجات یافت. پس از این ماجرا گیو به توران رفت و کیخسرو را به همراه مادرش به ایران آورد. سرانجام، کیخسرو پس از بر تخت نشستن در ایران، سپاهی فراهم آورده، به خونخواهی پدرش به توران یورش برد و پس از جنگهای بسیار، افراسیاب را شکست داد و او را کشت.
در ۵۵۸ پیش از میلاد، کوروش دوم شاه اقوام و طوایف پارسی شد. مرکز فرماندهی او در پاسارگاد، به سایر سرزمینها احاطه داشت. کوروش نیز مانند پدرش کمبوجیه اول، نسبت به شاهان ماد وفاداری داشت. در این دوران، ماد خود را برای حملهای به بابل آماده میکرد. ارتباط بین این دو امپراتوری تند و پرآشوب بود. نشانههایی از این تیرگی روابط بین این دو حکومت در گفتههای ارمیای نبی، مشهود است. گفتههای وی چندین دهه پیش از حمله کوروش به ایشتوویگو تدوین شده بود. ارمیا پیشگویی کرد که مادها به همراه سیستیانها و همچنین مانیانها به بابل حمله کرده، آنجا را تسخیر خواهند کرد (به گفته او، مانیانها جنگجویانی بیرحم و با تیر و کمان و نیزه بودند) و پس از تسخیر، بابل را زیر و رو خواهند کرد و این سرزمین از انسانها تهی خواهد شد و جولانگاه شغالها خواهد شد.
در آغاز قرن شش پیش از میلاد، ارمیای نبی پیشگویی کرد که تعداد فراوانی از مادها و مردمان اورارو (آرارات)، مانویها و بالأخره ستیانیها (آشکنازها) انتقام یهوه را خواهند گرفت و بابل را ویران خواهند کرد. ارمیا با خوشحالی چنین اظهار داشت: «سلاح خود را تیز کنید، سپرها را برگیرید. خداوند روح پادشاهان ماد را به تلاطم درآوردهاست. زیرا اراده وی بر این قرار گرفتهاست که بابل را ویران کند، یک دونده میدود تا به دیگری برسد یک قاصد میرود تا به قاصد دیگر برسد برای گفتن این نکته به شاه بابل که شهر تو از هر گوشهای به تصرف درآمدهاست.»
اندکی پس از آن اشعیای نبی چنین پیشگویی کرد: «مادها که هیچ چشمداشتی به طلا و نقره ندارند» علیه بابل به حرکت در خواهند آمد. این پیامبر اظهار امیدواری کرد که بابل مطلقاً ویران شود. بهصورتی که حتی شبانان نیز نتوانند گوسفندان خود را در ویرانههای آن بچرانند. ولی بابل به دلیل نبرد کوروش و ایشتوویگو، از حمله مادها در امان ماند. بنابر تاریخ بابلی، در سال ششم سلطنت نبونئید، ایشتوویگو سپاهیان خود را گردآوری کرد و علیه کوروش پادشاه اَنشان به جنگ پرداخت. سپاهیان ایشتوویگو علیه وی شوریدند و او را اسیر کردند. آنها وی را تحویل کوروش دادند. آنگاه کوروش به سوی پایتخت یعنی شهر آگام تانو (که همان اکباتان است) پیش رفت. نقره، طلا و سایر اجناس گرانبهایی را که وی بهعنوان غنیمت جنگی در آن شهر تصاحب کرد به اَنشان منتقل کرد.
کوروش، برخلاف رسوم آن زمان، پدربزرگش را نکشت. برخی منابع میگویند او را زندانی کرد، برخی دیگر معتقدند که به او مقام مشاوری دربار داد. حتی احتمال داده شده که در نواحی شرقی ایران، باقیمانده عمرش را در آرامش گذراند.
مقبره ایشتوویگو در «کهل داو» سرپل ذهاب قرار دارد. دکان داوود گوردخمهای تاریخی است که در سه کیلومتری جنوب شرقی سرپل ذهاب در ابتدای جاده انزل و در فاصله حدود ۱۰۰ متری از جاده اصلی کرمانشاه به سرپل ذهاب واقع شده و در میان اهالی محل به کهل داوود (کهل داو) یا دکان داوود شهرت یافتهاست و به دوران مادها تعلق دارد. دخمه در دل صخره بزرگی کنده شده و زیر آن تا سطح زمین با ادوات دست ساز صاف شده است و دسترسی به داخل آن به سختی امکان پذیر است. در زیر این صخره یک قبرستان مردم یارستان قرار دارد، یعنی از بیش از دو هزار سال پیش در این مکان اجساد مردگان با روشهای مختلف دفن میشدند. درون مقبره پنج تاقچه جهت گذاشتن نذورات و یک گور بیضی شکل قراردارد. سقف دخمه تاق مانند است.