کارخانه لندروور در حالی که بدهیهای زیادی داشت به ژاپنیها فروخته شد و ژاپنیها به انگلستان آمدند و این کارخانه بدهکار را سودده کردند؛ چه فرقی بین این دو گروه وجود داشت؟ پاسخ در تفاوت روابط بین فردی و سرمایه اجتماعی است که در ژاپنیها قویتر بود
مهمترین عامل غیردرونی ایجاد فاصله میان مسئولان با مردم ترورهای دهه 60 بود؛ بعد از ترورهای منافقین، حفاظت تصمیم گرفت برای استفاده مسئولان کشور ماشین ضد گلوله تهیه کند. بنزهای مصادرهای را در آوردند و ضد گلولهاش کردند و حتی دستگیره در عقب را هم برداشتند که ابتدا نماینده پیاده نشود بلکه اول محافظ پیاده شود و اطراف را ببیند و بعد در را برای نماینده یا وزیر باز کند
بعد از جنگ علاوه بر اخلاق کارگزاران که خلاف اسلام بود پدیده دیگری به وجود آمد که به آن عمل میکردند و این پدیده مدل اقتصادی بود که آقای هاشمی رواج داد که مدل صندوق بینالمللی پول است که به آن مدل تعدیل میگویند و طرفداران آن اعتقاداتی دارند مانند اینکه «اگر اقتصاد کشوری میخواهد شکوفا شود دولت نباید کسری بودجه داشته باشد.»
من علمدار مخالفت با دولتی کردن اقتصاد در زمان آقای موسوی بودم و در آن موقع دوستانی که بعدها طرفدار سرمایهداری شدند سیاستهای سوسیالیستی را توصیه میکردند. من در توزیع درآمد با آنها همموضع بودم ولی در تخصیص منابع موضع مخالف داشتم، چرا که فرایندی بود که همه را نانخور دولت میکرد و کمکم دعوایمان بالا گرفت تا منجر به این شد که من استعفا دادم و بیرون آمدم
قاطعانه بگویم که تمام مطالعات اقتصادسنجی نشان میدهند که رابطه رشد و نابرابری منفی است، یعنی هرچه نابرابری بیشتر باشد میزان رشد هم کمتر است. وضعیت بد معیشتی و معیارهای زندگی غیر استاندارد برای کارگر بر تولید تاثیر دارد و یکی از عوامل آن است
ما به اخلاق و احساس همدردی و خیرخواهی برای یکدیگر احتیاج داریم و صفات نکوهیده اجتماعی از جمله امتیازخواهی و ویژه خواری را باید از جامعه بزداییم
مردم باید اوضاع را به دست کسانی بدهند که وفادار به دین و امانتدار هستند نه کسانی که نفاق و دورویی دارند و نه کسانی که وقتی به مجلس میآیند میخواهند سهم خود را از سفره انقلاب بردارند!